web 2.0

۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

خاطرات میرزا ایکاروس حسیب الممالک_3

تصدقتان!
امر تحصیل زیاده بر من محنت تحمیل نمود در اسبوع ماضی.پراغتیس توپولوجی به غایت صعب و سنگین بود از عهده اش بر آمدن.وجهی دادیم به این پسرک هرزه دهقان فرانسوی که از صبح علی الطلوع تا بوق سگ در اتاقش به مطالعه مشغول است،تا در برگه ای پاکیزه جواب ها را برایمان بیاورد.کاش الحاح من به ممیزالملک کارگر می شد و پسر آن باغبان را همراه ما روانه می کرد.
محض تفارغ از این خستگی به منزل حاح علی محمد صراف رفتیم و پس از صرف خورشتی پاکیزه مختصر دودی بگرفتیم و مکیف شدیم.
الحق که اگر نبود انجام فریضه چاکری جغه مبارکه پایمان را از دروازه قزوین آن ورتر نمی گذاشتیم.که اینجا صعب است تحمل ملال غربت

0 شطح الفحول::

ارسال یک نظر