web 2.0

۱۳۹۱ فروردین ۳۱, پنجشنبه

چرت با طعم مگنای قرمز

چربناکی ظروف
همایش مگس ها
عمو در می زند
افشره ی به به!
عمو در می زند
آدامس نعنایی
عمو در می زند
اخطار:
دود سیگار از آنچه که به نظر می آید بویناک تر است
عمو در می زند

عمو اعصاب ندارد

عمو برادر پدر است
کون لقش؟!
عمو در می زند
من عمویی را می شناسم که با برادرزاده ش عرق می خورد
من عمویی را می شناسم که با برادرزاده ش خانم بلند می کند

عمو در می زند

اخطار:
فیلتر سیگار پا دارد،دست دارد حتی،می خزد به دنبال نور،می خزد به جایی که به چشم آید.

زن عموی من زن مهربانی است. اما این زن جنده چرا هی در می زند؟
اخطار:
آبرو خیلی مهم است.عمو از هر غریبه ای غریبه تر است!
در را باز نمی کنم،بگذار فکر کند که خانم آورده ام.اقتضای سنم است خانم آوردن،
اما سیگار اقتضای هیچ نیست
عمو در می زند

اخطار:
هیچ می دانید که اعتیاد معمولا با سیگار شروع می شود؟

عمو آرام تر در می زند
احتمالا دارد به آن خانمی که من آورده ام فکر می کند
عمویم چاق پسند است
عمویم خشن است،دوست دارد که فحش بدهد
عمویم در بیست و یک سالگی عاشق شده است
عمویم در بیست و شش سالگی به ترکیه رفته است
عمویم سر زا رفته است
عمویم دیگر در نمی زند
احتمالا کتش را در آورده و به سینه چسبانده
و گشاد گشاد کوچه را طی می کند

عمویم رفت
من ماندم و این خانم
هی خانم! سیگار می کشی؟
از مردان چاق خوشت می آید؟
بانوی من! تو هم عمو داری؟
یا نکند عمه ت در می زند؟

آیا کسی تا به حال به تو گفته است دوستت دارم فراسوی مرزهای لنگ ت؟

"رشید سرداری"

۱۳۹۱ فروردین ۲۸, دوشنبه

آوار

دالان بغض
فرو ریخت،
ابرها را آه برد
کویر تلخ می لرزد
با ضربان نفس

"موتوشکا خزکویچ"

۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه

حقنیات

"سلسله پندهایی که در سنین کهولت،بنده قصد دارم به عنوان حاصل یک عمر به وراث و بازماندگان خویش حقنه نمایم"(جهت سهولت آنها را حقنیات خواهم نامید):

1- حتما نباید هایدگر باشی تا بگی مرگ تضمین کننده فردیت است،پدربزرگ من هم بلد بود بگه هیچ کسی رو توی قبر یکی دیگه نمی خوابونن

2- هنگام ازدواج زن خود را به دست مادرتان سپرده تا او را کشان کشان به سمت مطبخ ببرد.حیف است که نسل غذاهای سنتی منقرض شود

3-زن بگیرید،زن خوب است تا حدودی

4- آیلتس را هر چه زودتر بگیرید.شانس بعضی وقتا واقعا ابنه ای بازی درمیاورد

5- بازاریها تظاهر می کنند به سهولت و مادرزادی بودن معامله

6- پیش بابا ننه عر و تیز کردن،دست کمی از ...وزیدن پیش بچه نداره

7-هر وقت مادرتان گیر داد که زن بگیرید،بدانید که به علت از حدگذارندن تخم سگیت،از شما دل بریده و میخواهد این دل کندن را به پای عروس بنویسد.آدم باشید یک مقدار

8- سخت ترین کار عالم،شیشکی بستن به خود در لحظات ناله و پیچش ناشی از عاشقی است.آنگاه که سخنی به شدت عاشقانه از شما در رفت.بی درنگ به خود بگویید: ریدی عامو

9- هنگام اخبار،مثل توله ی بازه و بورهَ روبه روی پدر خود نایستید و سعی در افشای اکاذیب گوینده ی اخبار ننمایید.بگذارید باور کند

10-تا دلتان بخواهد در زندگی فرصت دارید

11. ازدواج(رابطه در کل) عملی است احمقانه و تجرد(تنهایی در کل) هم دست کمی از اولی ندارد.در هر کدام از این شرایط که هستید دست به ترکیب وضعیت نزنید.یه جورایی خودتون رو اسکل کنید.

12.کاری به کار همسر دوست صمیمی خود نداشته باشید.مطمئن باشید که به صورت ناخودآگاه انتخاب شده اید از سوی دوستتان و همسرش تا لجن کش رابطه باشید

13-هیچ راه میانبری برای لاغر شدن وجود ندارد.مویی هم که ریخت دیگر سبز نمی شود

14-اینکه کسی رازهای زندگی اش را نزد شما بازگو کند،هیچ حق ویژه یا ناوِیژه ای برای او نباید ایجاد شود

15-پژوه 206 تیپ پنج با 5 سال کارکرد نخرید.خرج زانتیا روی دستتون میزاره و سوار 206 این

16. برای تیونینگ لوپ لول از روش زیگلر نیکولز استفاده نکنید.یه سیمیلاتور بخرید و از روش محاسباتی استفاده کنید

17.هیچ ایکاشی در مورد زنها نگید،اگر زنها غیر از این بودن یه لحظه هم نمی تونستین تحملشون کنین.

۱۳۹۰ شهریور ۳, پنجشنبه

انشاء

نشاء

موضوع آزاد

من موضوع آزاد را دوست دارم.همچنان که روز جمعه پدرم به ما میگوید که پدر سگها امروز آزاد هستید هر چقدر که میخواهید تا ساعت 8 صبح بخوابید.و بعد از ظهر هم آزادید که بخوابید و عرعر نکنید.در خانه ی ما آزادی کامل برقرار است و همه اعضای خانواده آزادند که اظهار نظر بکنند.به نظر من خانواده ی ما به خانواده ی آقای هاشمی کازرونی در این زمینه می گوید:

ریدی با این آزادیت.

یکبار خواستیم به خانه ی عمویم برویم و برادر بزرگم گفت نمی آیم و پدرم او را له کرد.و در جواب اعتراض مادرم گفت که:

بچه ی خودم است و آزاد هستم که هر جور میخواهم با او رفتار کنم

من فکر میکنم که پدرم آزادی را بد فهمیده است.چرا که هنگامی که رئیسش او را از کار اخراج کرد فحش میداد که فکر کرده خونه خودشه و آزاده هر جوری میخواد رفتار کنه.

من خوشحال میشوم که هیچکس در خانه خود آزاد نباشد.

این بود انشای من

۱۳۹۰ مرداد ۳۰, یکشنبه

وقتی شیخ کوچک بود

تریلی از کوچه مون گذشت،مادر بهم گفت:
پدر سگ بیا تو حیاط الان خاکی میشی
من به توپم گفتم:
پدر سگ!بیا بیرون از تو جوب

۱۳۹۰ مرداد ۲۹, شنبه

پرواض

بيني تو با زاويه اي هر روز فراري تر از خط افق،
به يادم مي آورد
که پرواز را
گاهی
نباید به خاطر سپرد

۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

از دست تو ای دل دیوونه

شبانه

تله،
اردک،
صیاد
و کودک گرسنه ای که سوت را به درون آب می اندازد

و شیخ ما رمالان را دشمن می داشت

آورده اند که روزی شیخ گرز و خفتان پوشید،بر منفاژ(اسب پرنده شیخ) سوار بشدی و با عملیات راپل بر پشت بووم رمالان فرود آمدی و همگیشان را کت ببستی و زنجیر از کتف بگذراندی و در شهر بچرخاندی.مریدان را انگشت حیرت سوی دهان برفتی،لیک چون عملی غیر بهداشتی بودی،انگشت را در دهان نبردندی.

شیخ پیشدستی نمودی و قبل از سوال،ندا دادی:

همانا که در طریقه حقه ایکوی بدترین کار خالی کردن آینده از آینده بودنش استی! بگذارید که آینده آینده گی نماید،خویش به ترنم و دلربایی و تبختر به سویتان آید،به سویش مشتابید! پس امر کردی هر آنچه قهوه در بساط رمالان است گرد آورند و درویشان را دلی سیر قهوه بنوشانند

۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

شبانه

دشت تشنه ی تفتیده
باران را به ناله ای از آسمان استغاثه می کند
و کلاغان رسولان این نجوایند


شیخ پس از سرایش این شعر،برای رفاه حال مدعوین عروسی،تا یک هفته دست به آب نرفت

۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه

گوریل درون

مریدی از مریدان خاصه , از زوزه خروس تا بوق السگ به جهد و کوشش مشغول بودی.چاشت را به 2 کمچه کشک قناعت کردی و تا افطار به یک لقمه نان جوین رضایت دادی.و بدین نمط ماتحت خویش را بس مدبر بودی و بر این ناگشوده گی ماتحت بس غیور.یاران از وی پرسیدندی که با این ماتحت سخت-تنگ-نگه داشته غایط کردن که خود محل مناقشه است! لیک باید تو را وردی باشد ورنه که را توان این همه حمیت است؟

مرید ضمن تقبیح حلول ماه صیام عرضه داشتی:

شیخ دایدای جوینی را وردی بود و من دائم الذکر این وردم!

"درد کشیدن اجباری است اما زجر کشیدن اختیاری"

۱۳۹۰ مرداد ۵, چهارشنبه

من باب عزاداری

مرویست که یکی از اوتاد رقعه ای به جانب شیخ روانه کرد که یا شیخ به من بگوی من باب عزاداری!
شیخ پس از حمد و ثنا و شمردن وجه ضمیمه ی رقعه چنین نگاشتی:
از شیخ مک ابن گافین ابن دایدای جوینی به شیخ مرده شور بن ریخت تورو ببرن!
و اما بعد!
در خبر است که چون یکی آرزو یا عشق یا عزیز خویش را از کف بدادید وی را در قبری به قاعده منضبط چال نمایید و سپس بر سر آن به صورت مبسوط مویه و زاری نمایید گریبان چاک دهید و فلک را مواخذه نمایید و سپس برخیزید و به سوی زندگی باز آیید! غیر از این شما مرده ی بیچاره را بدل به زامبی نمایید و هی او را وادار نمایید که به زندگی شما باز آید!
بپرهیزید از زنده کردن مرده گان و تبدیل آنها به زامبی!

۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

ذغال به الماس گفت:مگر ما از یک تبار نیستیم؟پس چرا چنین سختی؟

همانا که باید بر خود سخت بگیرید و والاترین شیوه ی سخت گرفتن بر خویش آسان گرفتن امور است و نیک گواردن آنها! از من نیست کسی که معده ای قوی نداشته باشد
مکاشفات مک گافین
سفر دلداری

۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه

I God

مریدان همگی بر در رواق شیخ تجمع بکردندی و گاسیپ نمودندی که مدتهاست که شیخ را نه کرامتی در شود و نه شطحی نازل کند.نکند درهای لطف و رحمت بر وی بسته بشده استی!..مریدان از اینگونه تفت دادندی که بدیدندی شیخ حیران در بحر مراقبت لختی به بیرون آمدی در حالیکه قطعه ای چهارگوش به قاعده یک کف دست را قبضه کردی.مریدان پرسیدند که یا شیخ چیست این؟
شیخ بگفتا که یکی از یاران از دیار خارجه مارا ارمغان آورده است.لیک بنفهمیدم که اسمش چیست.I Pod بودی یا I God ؟آنچنان که آن مرید بگفتی در آن بلاد همه از آن دارند و همه حاجات خویش از آن جویند و گهگاه به یاری جادوگران آن را جیل بریک نمایندی و اسم اعظمش را فاش کنند.همه گان طوری به صرافت ابتیاعش هستند که گویی بهشت گمشده را مکشوف نماید بر آنان تصرف این ملعبه الشیطان .نفهمیدم آخرش..
شیخ این را بگفتی و به حجره خزیدی!

کاریش نمیشه کرد,بعضی ها اینجورین! حالا شما نیا گیر بده که منظورت چی بوده؟

Some men aren't looking for anything logical, like money. They can't be bought, bullied, reasoned or negotiated with. Some men just want to watch the world burn