web 2.0

۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه

I God

مریدان همگی بر در رواق شیخ تجمع بکردندی و گاسیپ نمودندی که مدتهاست که شیخ را نه کرامتی در شود و نه شطحی نازل کند.نکند درهای لطف و رحمت بر وی بسته بشده استی!..مریدان از اینگونه تفت دادندی که بدیدندی شیخ حیران در بحر مراقبت لختی به بیرون آمدی در حالیکه قطعه ای چهارگوش به قاعده یک کف دست را قبضه کردی.مریدان پرسیدند که یا شیخ چیست این؟
شیخ بگفتا که یکی از یاران از دیار خارجه مارا ارمغان آورده است.لیک بنفهمیدم که اسمش چیست.I Pod بودی یا I God ؟آنچنان که آن مرید بگفتی در آن بلاد همه از آن دارند و همه حاجات خویش از آن جویند و گهگاه به یاری جادوگران آن را جیل بریک نمایندی و اسم اعظمش را فاش کنند.همه گان طوری به صرافت ابتیاعش هستند که گویی بهشت گمشده را مکشوف نماید بر آنان تصرف این ملعبه الشیطان .نفهمیدم آخرش..
شیخ این را بگفتی و به حجره خزیدی!

0 شطح الفحول::

ارسال یک نظر