web 2.0

۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

چشم برزخی

مرویست که شیخ ما چنان به نماز بایستادی که کس را توان هم پایی با وی نبودی.به سجده چون فرود آمدی چنان ماندی که گویی نابخردان خاطی در مقابل مامور مخصوص حاکم بزرگ میتی کومان به سجده افتاده اند،خائف و ترسان و گریان!.به قیام که رسیدی انگار مدل نقاشی پیکاسوی فقید است؛کج و معوج و بی حرکت.حمد را چنان طول دادی که گویی اتوبان تهران-شمال است این حمد و او پیمانکار چینی!
پس در این حال مریدان از چپ و راست ضعف کردندی و بر زمین افتادندی.
روزی مریدی را طاقت طاق شدی و به شیخ عرضه داشتی:
یا شیخ!پدر و مادر و 7 سر جد و آبادم به فدایت! سبب چیست این کش دادن نماز را؟
شیخ بگفتی:
اگر آن چه من می بینم شما نیز همی می دیدید،هر آینه حتی تاب اقامه را نداشتید،چه رسد به اطناب آن!
مرید بگفتی: چه؟
شیخ به عصای خویش تکیه دادی،بادی به منخرین انداختی و بگفتی:
عده ای را سگ بینم،عده ای را کفتار!گروهی خوک و جمعی را میمون!تو را نیز عقرب!
مرید مبهوت شدی،رنگ رخساره اش به تباهی گراییدی.و بر و بر شیخ را به نظاره نشستی.
شیخ نیز به آن بی نوا نگریستی و انتظار صیحه کشیدی.
به ناگاه جوان برخواستی،آب در دیده گرداندی کف بر دهان آوردی جامه چاک دادی وچون رعد آسمانی بر شیخ فرود آمدی و وی را به زیر مشت و لقد گرفتی و بکوفتی و بزدی و بروفتی و خرخره جویدی و فریاد زدی که:
آن خرس و سگ و خوک و کفتار نیز تویی!مارا با تو قرار عاشقی بودی و رجاء تربیت و تزکیه!
ما بعد عمری حرمت و خدمت و مرافقت و همنشینی اگر مارا اینگونه می بینی پس آن خرس و سگ و خوک و کفتار نیز تویی!
نقل است که تا سالیان هیچ شیخی را در آن سامان زهره دعوی چشم برزخی نبودی!

2 شطح الفحول::

نعیمه گفت...

خدا زیاد کنه این مریدان رو که شیوخ رو بکوبند و بروبند و بزنند و بدرند.

ikarous dedalous گفت...

ما که فقط راوی هستیم نه تایید کنیم این حرکت را تقبیح!
لیک خدایشان زیاد کند که به روایات تنوع بخشند.

ارسال یک نظر