web 2.0

۱۳۹۰ فروردین ۲, سه‌شنبه

آزادی

یکی از مقابر فرقه اسکاپیسمیه را در دیسغو حالی دست بداد و بگفتی:
همانا مخ شیخ ..وزیده است که همه جا اختیار را نفی نموده و دم از جبر همی زند.
شرح این هجمه را به گوش شیخ رساندند،پس مریدان را قیامتی در گرفتی و جملگی فضیحتی و دژنامی در خور پرداختند که نثار آن کمترین نمایند.و خبر این عزم را به شیخ دادندی،شیخ به میان اکابر مریدان آمدی و نهی نمودی همگی را و بگفتی:
روا نباشد دژنام را به دژنام پاسخ گفتن؛من خود دست دارم و جوابش را همی خواهمی داد.
پس مریدان همگی کپ کردندی زین شیخ که هیچ ادا و اصولیش نیست.
پس از پس روزی چند گروهی آن زشت گفتار را بدیدند در طبیب القانونی که به ظالم الاطباء همی گوید که:
ما را زبانی برای بیان ناآزادیمان نیست و گرنه همه گی از دم ناآزاد هستیم.

1 شطح الفحول::

نعیمه گفت...

همگی از دم ناآزاد هستیم.

ارسال یک نظر