web 2.0

۱۳۸۹ مهر ۱۱, یکشنبه

تذکره

مروی است از مولانا حمید الفروردینی التدخینی که وی بنخفتی مگر آنکه ۲ سبوی با عرشیان زدی و بر نخواستی مگر آنکه قدسیان با شمیم طوبی وی را بنواختندی.
پس بدین حال پیوسته مستغرق بودی و کسی را به سرای خویش راه ندادی.تا چنان روزی که در شهر غوغا شد که حکیمی بر شهر از دروازه طنجه وارد شده است که بر آب راه همی پوید بر شیر لگام بر بندد و جنیان جندی او باشند.وی را ایکاروس علیشاه بنامیدندی.کس را زهره نبود بر وی چشم بر دوختی و از عیاران ۲ کس که بردوختی فی الحال با عزراییل وارد معاملت شدندی.
وی از رعایا طلب خانقاه شیخ محمود کردی.و کسان او را بدانجا دلالت نمودند.کسان شیخ محمود تیغ بر وی کشیدی و راه بر وی بربستندی.اما شیخ محمود چون نظر بر جمال الهی و نور ابدالی شیخ ایکی فکندی بی اختیار غرق بحر مکاشفت شدی و بگفتی:
..............
به خدا قسم کس ندانستی که شیخ محمود چه بگفتی.جز شیخ ایکی.و او نیز این حدیث تا روز مرگ بر کس نگفتی.پس آن دو بر اندرونی شدندی و روزها و ماهها و سالها در آنجا بودندی و کسی را اذن دخول نداندی.پس چون هر دو بیرون شدند.مویشان بر زمین ساییدی و بویشان عقاب را در قاف مدهوش نمودی.یاران گفتند یا شیوخ بگوييد شرح دلداده گی را
ایکاروس گفتی:
آنچه ما استشمام کنیم شیخ میشنود
حمید بگفتی:
آنچه ما میشنویم شیخ استشمام کند.
و وداع نمودی ایکی زعیم الله و عزم طنجه نمودی.شیخ حمید را تاب این فراغ نبودی و عازم گنجه شدی.چرا که ایکاروس ط را گ بیان نمودی
و در محال گنجه توسط حرامیان لعین به شهادت رسیدی

0 شطح الفحول::

ارسال یک نظر