آورده اند که در موسم حج مریدی شیخ را پرسید:
استوارترین برهان بر وقوع فعل شریرانه را چه دیدی؟
شیخ لختی بر جانب راست نگریست و باز بر جانب راست نگریست و عاقبت سنگی بیافت و بر سر آن مرید بکوفت،کوبیدنی!
مرید را غیرت به جوش آمد و نپتون ارادت در آن زد و ناگهان مکاشفتیش دست بداد.
بگفتا که:
همه شرارت ها نه حدوث امر واقع که تمهیدی است خیالی برای روبه رو نشدن با آن.
پس بانگ زدی: یا شیخ!تو این کار را کردی چون این کار را کردی! و این استوارترین برهان است بر وقوع این عمل!
پس شیخ بانگی زد و لیک حسیش نبودی مر آب در دیده گردانیدن و کف بر دهان آوردن و سر به بیابان طنجه گذاشتن را! طلب یکی استامینوفن کدئین کردی.
مریدان بگفتند یا شیخ! اینجا عربستان است و این قرص اعظم خلاف هاست!
پس شیخ به افق خیره شدی!
۱۳۸۹ دی ۲۸, سهشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 شطح الفحول::
ارسال یک نظر