شیخ ایکا را در این باران و رعد و کوران گذر به تنگه ای اوفتاد و بندی در میانه ی این تنگه!
انفجار آب و کوه و درخت! جهان را نه 4 بعدی که 6 بعدی یافتیم،بعد صدا و بعد آب!
هر رعدی که می زد چونان نهیب " منجمد شو!" زمان را امر به سکون می داد و چون برق به میانه میامد فضا را امر به ایستاندن می نمود و آنگاه صدا بود و آب که در این امحاء و اضمحلال فضا و زمان به سیلان می آمدند!و رعد دگر که می آمد فضا به اندرونه زمان می خلید و در هم می پیچید!
آب دیوگونه تنوره می کشید! و فضا را می شست و گویی سر بازاستادن نداشت!
گویی آب منادی روشنی نبود! راست گفت شیخ ما فرشته دیو متفاوت و به تعویق افتاده است و دیو فرشته متفاوت و تعویق یافته!
که متضاد نداریم بل مراتب داریم!
۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
1 شطح الفحول::
عجبا که فتنه ها خیزد از دل این طبیعت...
که شورها در سر کند آن عجیبانه...
آنک است که جگر خراشیم و همی نعره ها برآیداز دل این طبیعت.
ارسال یک نظر