web 2.0

۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه

زایش

و دردی عظیم بر کوه عارض شد*و کوه از درد به خود پیچید*و چهره اش دگر گشت*و آشیانه قناری را از درخت به زیر فکند*و لانه خرگوش را نابود کرد*و درختان از هیبت این واقعه از شاخ و برگ عاری گشتند*و حیوانات سراسیمه و حیران به جانب دشت گریختند*و در آن فاصله بعید با خوف این واقعه را به نظاره نشستند*دیدند که کوه تا کمرگاه خم می شود و قله آن به زمین نزدیک شد*طوری که یخ قله زمین را شکاف داد*و کوه دوباره قامت بر افراشت*و سپس کوه از پای فتاد*حیوانات دیدند که خر عرعر میکند*و از وی جویا شدند که این دانای دانایان چه میدانی از این و اقعه*بر ما نیز عرضه بدار*خر گفت:این درد زایمان است،کوه میخواهد که فرزندش را بزاید*پس حیوانات با شماتت بر کوه نگریستند*و از خر پرسیدند :که زوج کوه کیست؟*وای بر او و وای بر کوه اگر حقیقت امر این باشد*خر گفت :زوج کوه خرگوش است که در آن لانه ای کنده،زوج کوه منم که بر کمر کشش بار محنت کشیده ام،قناریست که برایش آواز خوانده،بز کوهیست که صخره هایش را درنوردیده،عقاب است که بر فرازش مغازله نموده*زوج کوه همه ماییم*پس زبان در کام بگیرید و نظاره کنید*در این بین کوه نعره ای کشید چنان نعره ای که چرت خدایان را نیز پاره کرد*و از حال برفت*چون حیوانات دیدند که کوه جنبشی ندارد محتاط و آرام با گامهایی لرزان به جانب کوه رفتند*و مشتاق دیدن فرزند کوه*از لابه لای سنگها جنبشی را دیدند*و نوزاد را بازشناختند*و به آن جانب رفتند*اما بناگاه خر که پیشاپیش اینان بود نعره ای بر کشید و قالب تهی کرد*و دیگر حیوانات نیز شرمسار و سرافکنده به این صحنه خیره شدند*کوه موش زاییده بود*

مکاشفات ایکای قدیس
سفر هشتم باب کره خر

0 شطح الفحول::

ارسال یک نظر